به نام خدا
نامه ای به محمدِ اولِ دیماهِ سالِ نود و دو
سلام
محمد، این نامه از سمتِ خودت در 17 مهر ماه 98 نوشته میشودیعنی 5سال و 9 ماه و 16 روز بعدت. پنج سالی عجیب و پر از حوادث تلخ و شیرین. همین ابتدا نشانی به تو میگویم تا حرف هایم را باور کنی و بدانی که خودت هستم. حرفی که غیر از خودت کسِ دیگری خبر ندارد.
همین چند روز پیش که در خانه دلبرت بودی ، وقتی همه مبهوت تماشای سریال آوایِ باران بودند، از فرصت استفاده کردی و محو تماشای یار گشتی؛ و چنان مبهوت او شدی که از آن قسمت سریال چیزی نفهمیدی . این را تا کنون جز خودت کس دیگری نمیدانست ، حالا که فهمیدی خودت هستم ، به نصیحتِ تجارب پنج ساله ام گوش کن. شاید کمتر رنج کشیدی.
درباره این سایت