به نام خدا

چهار سال پیش چنین روزایی به زعم خود یکی از خوشبخت ترین افراد روی زمین بودم. روزهایی که کاش تمام نمی شدند. تمامی آرزوهایم در آن چند روز برآورده می شدند. روزگار کاملا بر وفق مراد بود. بهترین ماه زندگی ام بود. اما حیف که زیاد طول نکشید و خیلی زودتر از آنچه تصورش را میکردم تمام شد.

اوقات خوشی که با دوست بسر شد. باقی همه بی حاصلی و بی خبری بود. از بی خبری ها نگویم و از بی حاصلی ها سر به کجا بگذارم. 

خوش بود لب آب و گل و سبزه و نسرین

افسوس که آن گنج روان رهگذری بود.

 

دلم برای آن روزها تنگ شده . سینه ام برای آن روز های با تو بودن به تنگ آمده. چند روزیست که بدجور هوای آن ایام را کرده ام. 

راستی ! تا حال شده که تو هم به آن روزها فکر کنی؟


مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

Heather بیوسایت نامه های بی آدرس (شعرهای باران رضاپور) Albert منظومه شمسی امیرحسین زندی Bill طراحي سايت اختصاصي - طراحي سايت حرفه اي - سئو سايت مرکز بازی های اسپورتی Amanda